اشتباه نکنید این نمایش در یکی از بهترین سالنهای شهر روی صحنه نیست. این نمایش در یکی از معمولیترین سالنها اجرا میشود؛ نمایشی که از سادهترین مسائل میگوید اما هر چه که هست مخاطبان خودش را راضی بیرون میفرستد. در این گزارش نگاهی داریم به نمایشهایی ایرانی که در سالنهایی همچون تئاتر گلریز، تماشاخانه تهران، مجموعه شهید چمران و... میزبان تماشاگرانی است که قصد دارند ساعتی بخندند.
مجید جعفری برای اهالی تئاتر چهره آشنایی است، زمانی ضمن هدایت سکان مهمترین مکان تئاتری ایران، یعنی تئاترشهر، کارگردانی تئاترهای کلاسیک خارجی را هم برعهده داشت؛ نمایشهایی که تماشاگر را متفکر از سالن بیرون میفرستاد.
حال او امروز نمایش «خود خودشه» را در تماشاخانه تهران در حال اجرا دارد؛ نمایشی که تماشاگر را مفرح و شاد بیرون میفرستد. او برای این فاصله که میان کارهایش به چشم میخورد به نقش تئاترهایی از این جنس اشاره میکند:«در تمام دنیا تئاتر به اشکال مختلف اجرا میشود و تئاترهایی هم برای پر کردن اوقات فراغت و آماده کردن مردم برای یک هفته شلوغ کاری و پراسترس وجود دارد، در حقیقت مردم با دیدن تئاترهای مفرح و شاد، تمدد اعصاب میکنند و با خندیدن و لذت بردن از یک اثر هنری هم پیام اخلاقی اجتماعی را میگیرند و هم خود را برای یک هفته شلوغ آماده میکنند.»
او که در پانزدهمین جشنواره تئاتر آیینی و سنتی جایزه خود را نگرفت تا با معاون هنری وزیر ارشاد به گفتوگو بنشیند به این نکته اشاره میکند که تئاتر برای خواص مخاطبان محدودی دارد؛ «اما اینگونه کارها تماشاگران متعددی دارد و به همین دلیل هم باید به آن توجه کرد چرا که هدف اصلی این تئاترها دادن روحیه به مردم است.»
لالهزاری یا غیرلالهزاری؟
اردشیر صالح پور، پژوهشگر و نویسنده تئاترمعتقد است که نمایشهای عامه پسند عمدتا بقایا و ادامه تئاتر لالهزار در ایران هستند که زمانی بخش عمدهای از تئاتر ایران را تشکیل میدادند.
او این تئاترها را شکل کمرنگ شده و تحریف شده از همان تئاتر لالهزار میداند که در شکل جدیدی به حیات خود ادامه میدهد. صالحپور معتقد است که باید به نیاز و درخواست مردم توجه کرد؛ «نخستین ویژگی این تئاترها مردمی بودن آن است، یعنی مردم تهران و شهروندان از این تئاترها بیشتر استقبال میکنند تا از تئاترهای روشنفکری.»
اما جعفری این نوع تئاتر را متفاوت با تئاتر لالهزار میداند و دلیل آن را معنی منفی تئاتر لالهزار در ذهن مردم میداند؛ «بار منفی تئاتر لالهزار در افکار عمومی جلوه و بروز کرده است در حالیکه تئاتر لالهزار بخشی از تاریخ تئاتر ماست.»
او نمایشهای لالهزار را شکلی از تئاترهای خودمانی میداند که در طول تاریخ از شکل هنری خارج شد و شکل سخیفشده پیدا کرد؛ «درحالیکه اصل تئاتر لالهزار اینگونه نبود اینگونه تفکر باعث شد که همه نمایشهایی از این جنس با چوب تئاتر لالهزار رانده شوند.»
جعفری معتقد است که این همان نکتهای است که باعث شده تئاتر کمدی ضربه بخورد.
تغییر کاربری در لالهزار یکی از مهمترین مسائلی است که کارشناسان باعث از بین رفتن تئاتر لالهزار میدانند. امروز این خیابان محلی برای فروش وسایل الکتریکی است. صالحپور میگوید:«خیابان لالهزار زمانی از خیابانهای اصلی تهران بوده و حضور تماشاخانه و تئاتر در این خیابان رونقی برای این خیابان محسوب میشده اما امروز این خیابان تغییر کاربری داده و در نتیجه تئاتر هم تأثیر خودش را از دست داده است.»
جعفری هم این تغییرات را در خیابان لالهزار مهم تلقی میکند؛«این خیابان به لحاظ معماری جزو بافتهای کاملا ایرانی محسوب میشد که با وجود تماشاخانه و سینما مورد استقبال مردم بوده اما بهتدریج تئاتر و سینماها از این خیابان خارج شد و نوع دادوستد این خیابان عوض شد.»
امکانات کم برای خندیدن
با تعطیل شدن تئاتر نصر و پارس، سینماها به کمک این ژانر تئاتر آمدند و سانسی را در اختیار اینگونه تئاترها قرار دادند تا مخاطبان از خندیدن محروم نماند. امکانات کم نکته دیگری است که مجید جعفری به آن اشاره دارد؛ «اصولا مکانی برای اجرای نمایشهای کمدی وجود ندارد و متأسفانه هم جایی برای آن در نظر گرفته نشده است تا با وجود جایی ثابت مخاطبان بیشتری را جذب کند. این کمبودها باعث شده که این تئاترها در سینماها اجرا شوند.»
امکانات اندک سینما از نکاتی است که این کارگردان تئاتر به آن اشاره میکند و آن را با نقش سازنده این تئاترها مغایر میداند:«اینگونه تئاتر بهدلیل نقشی که میتواند داشته باشد متأسفانه دچار تنگنظری و ندانم کاری شده است. هم امکانات این تئاترها کم است و هم برخوردی که با آن میشود، مخرب است.»
وی عدمامنیت شغلی هنرمندان این جنس تئاتر را یکی از آفتهای اینگونه تئاترها میداند؛ «این جنس کارها به نوعی منتقد است و این کارها باید در عرصه هنر مملکت وجود داشته باشد تا موارد مهم را نقد کند اما چون پشتیبانی و حمایت نمیشود، تبدیل به کارهای صرفا طنز و سطح پایین میشود. به همین دلیل نمیتوان منتظر تأثیر مطلوب این جنس تئاتر بود و زمانی که این اتفاق میافتد تأثیرات سویی بهدنبال دارد.»
از نظر او سادهشدن نمایشها بخشی از این تأثیرات است؛ «اینگونه تئاتری بیادعا اما تأثیرگذار است. از سوی دیگر باری هم بر دوش دولت و سیاستگذاران هنری جامعه ندارد، برای اینکه رونق بیشتری پیدا کند باید مورد حمایت قرار بگیرد تا نقش خودش را در جامعه پیدا کند.»
استقبال نشانی برای محبوبیت
تئاترهای کمدی ایرانی محبوبیتی دارند که تئاترهای جدی و روشنفکری ندارند، این را از میزان روی صحنه بودن این نمایشها میتوان فهمید. صالحپور میزان فروش این تئاترها نسبت به کارهایی که در تئاتر شهر و تماشاخانه ایرانشهر اجرا میشود را بسیار متفاوت ارزیابی میکند؛ «تئاترهایی که در گلریز، تماشاخانه تهران و جاهایی از این دست اجرا میشود همیشه با صندلی پر اجرا میشوند و گاهی اوقات صندلی این تئاترها برای ماههای بعد هم رزرو شده است در حالیکه در تئاتر شهر به ندرت چنین شرایطی پیش میآید.»
نویسنده کتاب «گرامافون» که پژوهشی بر نمایش ایرانی است در دوران دانشجویی خود تجربه بازی در نمایشهایی غیرروشنفکری را داشته است؛ تجربهای که او به خوبی از آن یاد میکند؛«بعد از 12سال یک آجیلفروش من را در این نقش به یاد آورد که این نشان میدهد که این نمایشها چه ارتباط مؤثری با مخاطب خود برقرار میکنند.»
جعفری معتقد است که هنرمندانی در تئاترهای آزاد بازی میکنند، مهارت بسیاری در بازی کردن دارند به همین دلیل است که استقبال از این کارها زیاد است:«اگر این تئاترها براساس نیاز مردم نباشد، مردم برای دیدن این کارها هزینه نمیکنند، مردم برای این تئاترها تبلیغات میکنند و تماشاگر میآورند. دلیل هم ساده است، در این تئاترها چه در نگارش، کارگردانی و بازیگری مهارتی وجود دارد که مورد توجه مخاطب قرار میگیرد.»
صالحپور به عرضه و تقاضا اشاره میکند و این موضوع را یک اصل بسیار مهم در زنده بودن تئاتر میداند:«این تئاترها با تمام شرایط موجود، هنوز زنده هستند و باید دانست تا زمانی که تقاضایی وجود نداشته باشد، عرضهای صورت نمیگیرد. هنرمندان عزیزی از جمله اصغر سمسارزاده، محمد ورشوچی و نعمتالله گرجی این تئاتر را سرپا نگهداشتند، این هنرمندان بعد از انقلاب تئاتر مردمی را زنده کردند.»
تئاترهایی از جنس فرهنگ ایرانی
صالحپور ژانر این تئاترها را برداشتی از تئاترهای تختحوضی و تئاترهای ملودرام خانوادگی میداند:«میتوان گفت که این نوع تئاترها نوعی از تئاتر سرگرمیساز ایرانی هستند که از خاکستر دل تئاتر لالهزاری سربرآوردهاند و امروز به حیات خود ادامه میدهند.»این نمایشنامهنویس تئاتر، شکل بازی، شیوه روایتی و داستان را متفاوت از ژانرها و تئاترهای آکادمیک میداند؛ «این نوع تئاترها تماشاگر خاص خودش را دارد. هرچند که این نمایشها از نظر هنری از درجه بالای هنری برخوردار نیست اما بهدلیل جریان داشتن روح ایرانی تماشاگر ایرانی این تئاترها را میپسندد.» او دلیل این امر را ریشهدار بودن این نمایشها در فرهنگ و تاریخ مردم ایران میداند:«این نمایشها فاخر نیست اما مردمی است و بنابراین باید به حیات خودش ادامه بدهد.»
هرچیز سرجای خودش
اینگونه نمایش با استقبال گسترده مردمی روبهرو میشود؛ مردمی که هرگز پای خودشان را در تئاتر شهر، تماشاخانه ایرانشهر و مولوی نگذاشتهاند آیا این نمایشها میتواند تهدیدی برای نمایشهای فاخر محسوب شوند، صالح پور به جمله شکسپیر اشاره میکند؛«در این دنیای بزرگ هیچکس جای دیگری را تنگ نمیکند. به همین دلیل هیچگونهای تهدیدی برای دیگر ژانرهای نمایش نیست. نمایشنامههای بکت برای مردم عادی قابل فهم نیست اما این نمایشها بهدلیل ایرانی بودنش و سادگیشان برای همه مخاطبان قابل فهم است.»این پژوهشگر تئاتر به نخستین و مهمترین اصل هنر اشاره میکند؛«نخستین اصل هنر ارتباط است که این نمایشها دارند، اگر این نمایشها برای مخاطب جذاب نباشد نمیتواند به حیات خودش ادامه بدهد. حضور این همه مخاطب گواهی بر جذابیت این تئاترهاست.»
صالحپور با اشاره به تکامل یافتن این تئاترها به این نکته اشاره میکند:«هرچند که این تئاتر برای مخاطب رمز و رازی دارد که او حاضر است پول بدهد تا به دیدن این نمایشها بنشیند اما این نمایشها باید تکامل پیدا کند. چرا که اگر این نمایشها به سمت تکامل شدن سیر نکند بیشتر به شکل نمایشهای سرگرمکننده خواهند بود.»
این پژوهشگر تئاتر معتقد است که این ژانر را نباید انکار کرد بلکه باید آن را تقویت کرد چرا که در تمام دنیا از تئاتر فرانسه تا برادوی آمریکا همهگونه تئاتری وجود دارد؛«باید تمام گونههای تئاتری را زنده نگهداشت.»
نمایشهای «کریولاتوس»، «الکترا»، «پرومته در زنجیر»، «آنتیگونه»، «هملت»، «بکت»، «دایره گچی چینی امپراتور جونز»، «عقابی با دو سر»، «خاطره دو دوشنبه» و «خسیس» از جمله آثاری است که جعفری کارگردانی کرده است. حال او این روزها سرگرم اجرای نمایش در سالنهای غیر از تئاترشهر است و معتقد است که نمایشهای آزاد قابلیت اجرای عمیقتر و مسائل فلسفی را دارد و از سوی دیگر میتواند پیش پاافتادهترین مسائل اجتماعی را مطرح کند؛ «این بسته به هنرمند است که میتواند عمیقترین یا پیشپاافتادهترین مسائل را مطرح کند. اگر حمایت شود هنرمند به کارش میپردازد و به سمت مضامین عمیق فلسفی میرود و اگر حمایت نشود، به سمت مبتذلترین مسائل میرود تا مردم را بخنداند.»
چه باید کرد؟
«هنر چه حمایت شود. چه حمایت نشود، باز رشد میکند و گسترده میشود و حتی تحول پیدا میکند، هیچچیز نمیتواند مانع رشد هنر شود چون نیاز جامعه است. اگر حمایت نشود به یک شکل دیگر تجلی پیدا میکند و اگر حمایت شود به شکل دیگر به راه خودش ادامه میدهد.»
مجید جعفری که کارگردانی نمایشهای «امیر ارسلان در کافیشاپ» و «دراکولا در کافینت» را برعهده داشته با گفتن این صحبتها به این نکته اشاره دارد که اگر از این جنس تئاتر حمایت شود به نفع جامعه است؛«این جنس تئاتر علاوه بر اینکه به مردم روحیه میدهد، پایه انواع نمایشهای دیگر هم هست.» صالحپور در این میان نقش فارغالتحصیلان تئاتری و هنرمندان را در سیر صعودی این نمایشها مؤثر میداند: «متأسفانه روشنفکران ما فکر کردند که نمایش و سنتهای ایرانی را باید فراموش کرد و برای پیشرفت باید به سنتها پشت پا زد. در دانشگاه تئاتری دانشجو تنها 4 واحد نمایش ایرانی میخواند اما با ادبیات خارجی بیشتر آشنا میشود اما برای رشد این نمایشها نباید به فرهنگ ایرانی و سنتهای ایرانی پشت پا زد بلکه باید آن را شناخت و به روز کرد.»
این مدرس تئاتر به نقش بهرام بیضایی در گردآوری داستانهای عامیانهای همچون «سلطان مار»و «هشتمین سفر سندباد» اشاره دارد که با زبان ادبیات، ژانر فاخری از دل قصههای ایرانی بهوجود آورده که میتواند با استفاده از آن موضوع مدرن را بازتاب بدهد و مخاطب عادی و روشنفکر را جذب کند. او به نقش علی نصیریان هم در این میان اشاره میکند که نمایشنامه «بلبل سرگشته» را براساس داستانهای ایرانی نوشته است.
نمایشنامهنویس «زشت وزیبا» و «قوزبالای قوز» بر شناخت از فرهنگ ایرانی تأکید دارد؛«برای اینکه ما نمایش ایرانی- ملی داشته باشیم باید شناخت کافی از سنتها و آیینهایی ایرانی داشته باشیم و بتوانیم آن را در قالب امروزی به مخاطب ارائه بدهیم. بهنظرم فارغالتحصیلان دانشگاهی باید به کمک این تئاتر بیایند چرا که اقبال مردم را بهدنبال دارد. با توجه به اینکه این قشر آموزش دانشگاهی و آکادمیک را هم کسب کردهاند، بهراحتی میتوانند به کمک تئاتر بیایند و این تئاتر از سقوط نجات پیدا کند. در غیر این صورت، این ژانر از تئاتر به حیات معمولی خودش ادامه میدهد چرا که این نمایشها متقاضی خودش را دارد.»
جعفری با این حال معتقد است که در مدیریت فرهنگی کشور اشتباهات زیادی صورت میگیرد: «بهنظرم در بخش فرهنگ و مدیریت آن، اشتباهات زیادی صورت میگیرد. اگر هنرمند احساس امنیت کند، کارهایشان به سمت مسائل عمیق بشری پیش میرود اما اگر حمایت نشود کارها نزول پیدا خواهد کرد. به همین دلیل اگر از هنر حمایت نشود، به ضرر مدیریت فرهنگی است.»